۸ دی ۱۳۸۹

مکران


شاعر: زنده‌یاد مولوی عبدااله روانبد (سعدی بلوچستان)
آواز: زنده‌یاد ملا کمال‌خان هوت
وشین وطن مئی مکران
دائم ببات ئی کامران 
ابادء سبزء میزران 
هر وهد تئی نام کران 
تئی بوجو مسکء بیت 
 زرانتئی دلجمین کتء کرانس 
یه بندء سبزین تیهران 
کب جننت کون جمبران 
تئی سرشمء درنکء دران 
درء صیادی سنکران 
تئی کلکء تئی ابسران 
سبزین کونک کون زامران 
وشبو ترا نت از زعفران  
کولک کون شیر کمبین تران 
کوردب کون دازء کیلران 
تئی کوجکء تئی کهجران 
دانیج کون شمشء کلبرا 
ناشکان مشیرء بمبران 
زرد بل کون زردین کمبران 
کرنجین بج انت جو تبرا 
ندولک کون زهمء اسبران 
سولین کهیر کون شنکران
جکرء کلیرء کونران 
شیرین ترانت از شکران
کیلک جو نیلین خیبران
کواش جو کیابین کور سران 
ول کون شکر تامین بران 
برما ماشء کون باجران
جدینتء ساننت لاغران 
کورم کون بکء باهران
کرباس کون سباهین سهران

غلام قمر

من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو
پیش من جز سخن

پیش من جز سخن شمع و شکر هیچ مگو

سخن رنج مگو جز سخن گنج مگو
سخن رنج مگو جز سخن گنج مگو
ور از این بی​خبری رنج مبر هیچ مگو
ور از این بی​خبری رنج مبر هیچ مگو

دوش دیوانه شدم عشق مرا دید و بگفت
دوش دیوانه شدم عشق مرا دید و بگفت
آمدم نعره مزن جامه مدر هیچ مگو
آمدم نعره مزن جامه مدر هیچ مگو

گفتم ای عشق
گفتم ای عشق من از چیز دگر می​ترسم
گفتم ای عشق من از چیز دگر می​ترسم
گفت آن چیز دگر نیست دگر هیچ مگو
گفت آن چیز دگر نیست دگر هیچ مگو

من غلام قمرم
من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو
پیش من جز سخن
پیش من جز سخن شمع و شکر هیچ مگو

گفتم این روی فرشته​ست عجب یا بشر است
گفتم این روی فرشته​ست عجب یا بشر است
گفت این غیر فرشته​ست و بشر هیچ مگو

گفتم این چیست بگو زیر و زبر خواهم شد
گفتم این چیست بگو زیر و زبر خواهم شد
گفت می​باش چنین زیر و زبر هیچ مگو
گفت می​باش چنین زیر و زبر هیچ مگو

ای نشسته تو در این خانه پرنقش و خیال
ای نشسته تو در این خانه پرنقش و خیال
خیز از این خانه برو رخت ببر هیچ مگو
خیز از این خانه برو رخت ببر هیچ مگو

من غلام قمرم
من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو
پیش من جز سخن

پیش من جز سخن شمع و شکر هیچ مگو

غزل: حضرت مولانا
آواز: سالار عقیلی
آهنگ: نوید دهقان

۵ دی ۱۳۸۹

در هفتمين سالگرد زلزله، بم دوباره لرزيد


امروز پنجم دی یک هزار و سیصد و هشتاد و نه,سالروز زلزله فاجعه انگیز بم است.زلزله ای که در آن جمع کثیری از هموطنانمان از میان رفتند.ولی درآن میان رفتن یکی دل همه‌ی هنردوستان این مرز و بوم را سوزاند و او کسی جز استاد آواز موسیقی ایرانی "مرحوم ایرج بسطامی" نبود.کسی که با صدای آسمانی خود روح انسان را صیقل میداد
یک نفس با ما نشستی خانه بوی گل گرفت
خانه ات آباد کین ویرانه بوی گل گرفت
از پریشان گویی ام دیدی پریشان خاطرم
زلف خود را شانه کردی شانه بوی گل گرفت
پرتو رنگ رخت با آن گل افشانی که داشت
در زیارتگاه دل پروانه بوی  گل گرفت
لعل گل رنگ تو را تا ساغر و می بوسه زد
ساقی اندیشه ام پیمانه بوی گل گرفت
عشق بارید و جنون گل کرد و افسون خیمه کرد
تا به صحرای جنون افسانه بوی گل گرفت
از شمیم شعر شور انگیز آتش عاشقان
ساقی و ساغر می و میخانه بوی گل گرفت
امیدوارم روزی برسد که قدر بزرگانمان را پیش از مرگشان بدانیم.
به قول شیخ اجل سعدی (ره) :
گر تو خواهی که بجویی دلم امروز بجوی   ورنه بسیار بجویی و نیابی بازم

۲ دی ۱۳۸۹

فایل‌های درس سی‌شارپ

جهت دریافت فایل‌های جدید (دست‌نوشته‌های) درس برنامه‌سازی پیشرفته کلیک نمایید.

تدریس برج هانوی در استانفورد


۱ دی ۱۳۸۹

غروبه راه دور وقت تنگه

غروبه راه دور وقت تنگه
زمین و آسمان خونابه رنگه
بیابان مست زنگ کاروانهاست
عزیزانم چه هنگام درنگه

تن بیشه پر از مهتابه امشب
پلنگ کوه ها در خوابه امشب
به هر شاخی دلی سامان گرفته
دل من در برم بی تابه امشب

پرستوی فراری از بهارم
یک امشب میهمان این دیارم
چو ماه از پشت خرمن ها بر اید
به دیدارم بیا چشم انتظارم

سحر می آید و در دل غمینم
غمین تر آدم روی زمینم
اگر گهواره شب وا کند روز
کجا خسبم که در خوابت ببینم

سحرگاهی ربودندش به نیرنگ
کمند اندازها از دره تنگ
گوزن کوه ها دردره بی جفت
گدازان سینه می ساید به هر سنگ

شعر: زنده‌یاد فریدون مشیری
با صدای زیبای سالار عقیلی
و آهنگ نوید دهقان

جملات گهربار (1)

زندگی بدون موسیقی اشتباه است.

کنفوسیوس
دانش بی اندیشه دام است و اندیشه بی دانش بلا .
دانش کهن را بیاموز و دانش نو را فراگیر تا شایسته آموزگاری باشی .

ارد بزرگ 
 آه و بردباری ، ریشه هر دیوزاد ، و بد خویی را ، خواهد کَند .

اگر آماده نباشیم ارزشمندترین زمان ها را نیز از دست خواهیم داد ، و کسی که آماده نیست بخت کمتری برای پیروزی خواهد داشت ، آمادگی یعنی بروز بودن در هر حرفه و کاری .

ژول رومن
بدبختی می تواند به ما بیاموزد که خوشبخت باشیم.