به بهانه آلبوم زیرتیغ از "حسین علیزاده و گروه همآوایان"
شعر از مثنوی بانگنی اثر:سایه
باز شوق یوسفام دامن گرفت
پیر ما را بوی پیراهن گرفت
ای دریغا نازک آرای تناش
بوی خون می آید از پیراهناش
ای برادرها خبر چون میبرید
این سفر آن گرگ، یوسف را درید
یوسف من،پس چه شد پیراهنات
بر چه خاکی ریخت خون روشنات
بر زمین ِ سرد خون ِ گرم تو
ریخت آن گرگ و نبوداش شرم تو
تا نپنداری ز یادت غافلم
گریه میجوشد شب و روز از دلام
داغ ماتمهاست بر جانام بسی
در دلام پیوسته میگرید کسی
ای دریغا پارهی دل جفت جان
بیجوانی مانده جاویدان جوان
در بهار عمر ای سرو جوان
ریختی چون برگریز ِ ارغوان
ارغوانام ارغوانام لالهام
در غمات خون میچکد از نالهام
آن شقایق رسته در دامان دشت
گوش کن تا با تو گوید سرگذشت
نغمه ی ناخوانده را دادم به رود
تا بخواند با جوانان این سرود
چشمهای در کوه میجوشد منم
کز درون سنگ بیرون میزنم
از نگاه آب تابیدم به گل
وز رخ خود رنگ بخشیدم به گل
پر زدم از گل به خوناب شفق
ناله گشتم در گلوی مرغ حق
پر شدم از خون بلبل لب به لب
رفتم از جام شفق در کام شب
آذرخش از سینهی من روشن است
تندر توفنده فریاد من است
هر کجا مشتی گره شد مشت من
زخمی هر تازیانه پشت من
هر کجا فریاد آزادی منم
من در این فریادها دم میزنم