۵ دی ۱۳۸۸

در بهاری که بی تو خزان شد باورم شد که دگر نیستی تو


پنج دی همیشه برای بنده یادآور زلزله‌ی دلخراش بم و از دست دادن عده‌ی زیادی از هم‌وطنان عزیز و به‌خصوص زیده‌یاد ایرج بسطامی، خواننده‌ی خوش ذوق و خوش‌آواز ایرانی است. کسی که اجل وی نیز همانند اساتیدش زودتر از موعد رسید. یاد و خاطره‌ی ایرج و کلیه جانباختگان زلزله‌ی بم را گرامی می‌داریم.
اما امسال علاوه بر آن، مقارن شده است با تاسوعای سرور شهیدان دوعالم. فرزند دلاور و شجاع آخرین فرستاده‌ی الهی که در هیچ موقعیتی حاضر به پذیرش ذلت نشد. کسی که به خاطر احیای مکتب الهی به سرزمین عراق سفر نمود و در این راه جان مبارک خویش را از دست داد.
در زیر دو شعر یکی از حضرت مولانا در رثای سرور شهیدان دو عالم و دیگری نیز شعری است که با صدای  ایرج اجرا شده است و از ساخته‌های مهندس همایون خرم است.(با شعری از تورج نگهبان)

کـجـایــید ای شـهـیــدان خـدایـــی          بــلاجــویــان دشـت کــربــلایـــی
کـجـایید ای سـبـک بـالان عـاشـق           پــرنــده تــر ز مــرغـان هـوایــی
کـجـایـیـد ای شــهـان آســمــانــــی        بــدانـسـتـه فـلــک را درگـشــایــی
کجـایـیـد ای ز جـان و جـا رهـیـده            کسـی مـر عـقـل را گـوید کجـایـی
کـجـایـیـد ای در زنـدان شـکـسـتـه          بــــداده وامـــداران را رهـــایــــی
کـجــایـیـد ای در مـخــزن گـشـاده          کـجــایـیـد ای نـوای بـی نــوایـــی
در آن بحرید کین عالم کف اوست            زمــانــی بـیــش داریـد آشـنـایــــی
کف دریـاسـت صـورتـهای عـالــم            ز کف بگـذر اگـر اهـل صـفـایـــی
دلـم کف کـرد کـین نقـش سخـن شد      بهـل نقش و به دل رو گـر ز مایـی
بــرآ ای شـمس تبـریـزی ز مشـرق        که اصـل اصـل اصـل هـر ضیـایی
------------------------------------------------------------------------
درد عشق و انتظار
دارم زان شب یادگار
در آن شب سرد پاییز
آهنگ سفر می کردی
از رهگذری محنت بین
دیدم که گذر می کردی
تو رفتی و دلم غمین شد
قرین آه آتشین شد
از آن شبی که بر نگشتی
جهان که شادی آفرین بود
به چشم من غم آفرین شد
از آن شبی که بر نگشتی
از آن شب سرد خزان شبها گذشته
داستان باده و مینا گذشته
روزگاری بر من تنها گذشته

منم چو چشمه سرابم
چو نقش آرزو بر آبم
همچو قصه و فسانه ام
بلرزدم زدل نسیمی
به وقت زندگی حباب
در زمان بی نشانه ام
 آرزو ای سراب بی کران
 ای امید بی نشان
ای که شعله های تو آتشم زند به جان
عشق من بود گناه من
منم عاشق منم رسوا
بار غم به دل نشسته ای
منم عاشق منم شیدا
مرغ بال وپر شکسته ای
چرا از ما تو ای زیبا رشته ی الفت گسسته ای
نمی پرسی ز حال ما ، فارغ  از  این حال خسته ای
جز به دل مشتاقش غم آهی نمی سازد
آن که ندارد سوزی دیوانه نمی سازد
سوز دل بود گواه من

۱ نظر:

  1. خدا بیاهرزه استادو
    صداش تکرار شدنی نیست

    پاسخحذف