۲۰ بهمن ۱۳۸۹

دلشدگان: آواز مخالف سه‌گاه

گر ز حال دل خبر داری بگو 
ور نشانی مختصر داری بگو 
مرگ را دانم ، ولی تا کوی دوست 
راه اگر نزدیک تر داری بگو 

ارغنون ساز فلک رهزن اهل هنر است 
چون از این غصه ننالیم و چرا نخروشیم 

گل به جوش آمد و از می نزدیمش آبی 
لاجرم ز آتش حرمان و هوس می جوشیم 
حافظ این حال عجب با که توان گفت که ما
بلبلانیم ، که در موسم گل خاموشیم 


۱ نظر:

  1. دل از من برد و روی از من نهان کرد
    خدارا با که این بازی توان کرد؟!

    شب تنهایی ام در قصد جان بود
    خیالت لطف های بی کران کرد

    صبا گر چاره داری,وقت,وقت است
    که درد اشتیاقم قصد جان کرد...

    پاسخحذف